بلافاصله نان را برداشت و دور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت . Free VPN قابل توجه کاربران تازه وارد(سورپرایز گروه): قرار شد به اعضای وارنینگ VPN مجانی بدیم - پسورد این وی پی ان هر روز عوض می شود(به غیر از جمعه) و شما عزیزان هر روز از همین جا (پایین ایمیل ها ) پسورد جدید را بگیرید امروز یکشنبه 20 تیر USER: PASS: (new) warningtm 5978 تذکر :قبل از اتصال وی پی ان , باید اینترنت وصل باشد برای اتصال موفق از وی پی ان لطفا" فایر وال (FireWall) سیستم خود را غیر فعال کنید در غیر این صورت برای اتصال هیچ مشکلی پیش نمیاد و ارور نمی دهد. براي دادن نظرات اينجا كليك كنيد
نیکی ها به ما باز می گردند
مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می گذشت نان را بر دارد . هر روز مردی گوژ پشت از آن جا می گذشت و نان را بر می داشت و به جای آن که از او تشکر کند می گفت:
هر کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد !!!
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد و به خود گفت : او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد . نمی د انم منظورش چیست؟
یک روز که زن از گفته های مرد گوژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابر این نان او را زهر آلود کرد و آن را با دست های لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که می کنم ؟ .....
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد . وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس هایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود، در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت:
مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم. در چند فرسنگی این جا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم . ناگهان رهگذری گوژ پشت را دیدم که به سراغم آمد. او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت : این تنها چیزی است که من هر روز می خورم امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری .
وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود، فرزندش نان زهر آلود را می خورد .
به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت:
هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم به خود ما باز می گردد.
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
WarningTM
No comments:
Post a Comment